تو صف نون بودم ديدم۲ تا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث ميکردن ..
اولى : برو بابا !
دومى : به من نگو بابا به من بگو عمو ، به من که ميگى بابا من نسبت به تو احساس مسئوليت پيدا ميکنم!!
اصن یـه وضیه
===============
امروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم !
رفتم صدگرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه !!!!!
باور کنید اشک توی چشمام حلقه زده بود
به بعضیام باید گفت:
اگه حس میکنی خیلی بارته واست " گاری " بگیریــــــم ...!
.
از وقتی رفتی شارژا رو خوراکی میخرم میخورم
و زمانایی که باهات صحبت میکردم رومیشنم سریال میبینم!
یه حالی میده که نگو !
همش که نبایدآدم افسرده شد
والا :))
برای دیدن بقیه ی جملات به ادامه مطلب رجوع کنید
****
ﺍﮔﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﯽ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ !
****
****
موبایلم امروز بهم گفت : منُ چرا میزنى به شارژ؟ واسه کى ؟ واسه چى ؟
هیچ جوابى نداشتم بدم ، فقط از اتاق رفتم بیرون گذاشتم کمى با خودش خلوت کنه :|
برای دیدن بقیه ی جملات به ادامه مطلب رجوع کنید

.: Weblog Themes By Pichak :.